به خرمی و به خیر آمدی و آزادی


که از صروف زمان در امان حق بادی

به اتفاق همایون و طلعت میمون


دری ز شادی بر روی خلق بگشادی

به هر مقام که پای مبارکت برسد


زمانه را نرسد دست جور و بیدادی

بزرگ پیش خداوند بنده ای باشد


که بندگان خدایش کنند آزادی

بهشت گرچه پرآسایشست و ناز و نعیم


جز آن متاع نیابی که خود فرستادی

تو را سلامت دنیا و آخرت باشد


که بیخ خیر نشاندی و داد حق دادی

دعای زنده دلانت بلا بگرداند


غم رعیت و درویش بردهد شادی

خدای عزوجل از تو بنده خشنودست


وزان پدر که تو فرزند پرهنر زادی

ملوک روی زمین بر سواد منشورت


نهاده سر چو قلم بر بیاض بغدادی